بابت حضورم در کنگره از جناب مهندس سپاسگزارم و همواره منتظر دیدار گرم ایشان هستم؛ چراکه قلب یخی من را به گرمای آفتاب تابستان تبدیل کرد، عشق و محبت را به ما آموزش داد، عشقی که بدون هیچ علت و معلولی به ما هدیه داد. او مانند پدری مهربان و دلسوز، دستان ناتوانمان را گرفت و از عمق تاریکی چاه به سوی روشنایی هدایت کرد تا مسیر عشق را بیابیم. عشقی بلاعوض، بیمنت و پر از حسهای ناگفته.
همانند راهنمایی که همیشه از عمق جانش، از حس حضورش، از دستان مهربانش و با نگاه گرمش، درون من را درک میکند.
هزاران مرتبه به خاطر این نعمت عظیم خداوند را شکر میکنم؛ چراکه جسم سرد و یخزده من را با گرمای تابستان پیوند زد تا جانی دوباره بگیرم. از بهاری که با شکفتن و سبز شدن، معنای عشق و امید را در دل، زنده کرد تا پایان شب سیه، سپید گردد.
با صبر و بردباری دریافتم که خداوند، جهان هستی، کنگره۶۰ و خانواده عشق است. با عشق و محبت، درخت پوسیده و ناامید وجودم، جان دوباره گرفت و روح ناآرام و پریشانم به سبزی پیوند خورد. دانستم که باید بدون هیچ اما و اگر، از نو آغاز کرد.
ای خداوند مهربان، کمکم کن که بدون تفکر، کاری را انجام ندهم و مسیر ارزشها را در پیش بگیرم تا تو نور امید را درونم روشن کنی و بتابانی. یاریم کن تا عاشقانه به همه چیز بنگرم، همه را دوست بدارم و قلبم جایگاه عشق شود. عشقی از سر دانایی، محبت و نیاز به مخلوق. امیدوارم حال خوبی که در این کلبه عشق و محبت دریافت کردهام، نصیب همه دوستانی که آرزوی آن را دارند، شوند.
نویسنده: همسفر آسیه رهجوی راهنما همسفر طیبه (لژیون چهارم)
ویراستاری: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر طیبه (لژیون چهارم)
ارسال: همسفر منصوره (لژیون هشتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
90